گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
اصحاب امام علی علیه سلام
جلد اول
حرف (د)



دارمیه حجونی کنانی
دارمیه یکی از زنان فاضل و خردمندِ زمان امیرالمؤمنین علیه السلام به شمار می آید. او زبانی فصیح و بلیغ و در مناظره بسیار
قوي، و در ولا و دوستی حضرت علی علیه السلام بسیار صادق و ثابت قدم بود. او در مجلسی با معاویه با صداقت و صراحت
از مقام والاي امیرالمؤمنین علیه السلام سخن گفت.
طبق نقل فرید وجدي داستان چنین است: سهل بن ابی سهل تمیمی از پدرش نقل می کند که گفت: معاویه در سفري که به
و در حجون( 1) سکونت داشت، جویا شد، به او گفتند: او زنده و سالم است. « بنی کنانه » حج رفت از دارمیه که از قبیله
فوراً دستور داد او را احضار نمایند. دارمیه زنی سیاه چهره و فربه بود، هنگامی که به مجلس معاویه وارد شد. معاویه از او
پرسید: اي دختر حام، حالت چطور است؟
دارمیه گفت: اي معاویه، اگر به قصد عیب گویی مرا دختر حام خطاب کردي، بدان که من از فرزندان حام نیستم بلکه از قبیله
بنی کنانه ام.
معاویه گفت: راست گفتی، حال می دانی براي چه تو را احضار کرده ام؟
«. لا یعلم الغیب الاّ اللَّه؛ جز خدا کسی غیب نمی داند » : دارمیه گفت
معاویه در توجیه احضار او گفت: تو را براي این خواستم که از خودت بشنوم براي چه علی بن ابی طالب را دوست داشته و
بغض و دشمنی مرا در دل داري، و او را ولی و امام خود دانسته اما مرا دشمن خود می پنداري؟
دارمیه ابتدا عذر خواست اما با اصرار معاویه گفت: حال که مرا از گفتن آن معاف نمی داري، پس بدان من از این جهت علی
علیه السلام را دوست می دارم که او در حق رعایا و ملت خود به عدالت رفتار می کرد، و بیت المال را به مساوات تقسیم می
نمود؛ و تو را از این جهت دشمن می دارم که با کسی به جنگ برخاستی که در ولایت و حکومت داري از هر حیث از تو
سزاوارتر بود و چیزي که حق تو نبود، بدان دست دراز کردي، و دوستی و تولّاي من نسبت به علی علیه السلام از این جهت
است که اولًا رسول خدا صلی الله علیه و آله او را به طور رسمی ولیّ و پیشواي مؤمنان قرار داد( 2) و در ثانی او
مساکین و فقرا را دوست می داشت و اهل دین را بزرگ می شمرد از این جهت او را ولیّ خود قرار دادم. اما دشمنی من با تو
از این جهت است که خونریزي پیشه توست و در قضاوت ستم می کنی و از روي هوا و هوس حکم می نمایی.
معاویه از سخنان قاطع و بی پرواي این زن کنانی سخت برآشفت و لب به اهانت گشود و گفت: پس بدین خاطر است که
«. شکمت بالا آمده، سینه هایت بزرگ شده و سرینت فربه گشته است
یا هذا، بهند و اللَّه کان یُضرب المثل فی ذلک لا بی؛ اي معاویه، به خدا سوگند در این خصوص » : دارمیه بدون تأمل پاسخ داد
«. (بزرگی شکم و عیوب دیگر) تنها به مادرت هند (جگر خوار) در میان مردم مثل می زنند نه به من
معاویه چون دید از اهانتش به آن زن طرفی نبسته و مادرش را نیز هجو کرد از او ملاطفت کرد و مطالبی در خوشایند دارمیه
گفت... آن گاه گفت: حال تعریف کن، آیا هرگز علی را دیده اي؟
دارمیه گفت: آري به خدا سوگند، او را دیده ام. معاویه گفت: او را چگونه دیدي؟ دارمیه گفت: به خدا سوگند او را در
حالی دیدم که فریفته ملک و سلطنت نشد، و هیچ گاه نعمت و راحتی، سرگرم و غافلش نکرد، چنان که تو را مشغول و غافل
نعم، و اللَّه فکان یَجلو القلب من العَمی کما » : نموده است. معاویه گفت: آیا کلام و سخنی از علی شنیده اي؟ دارمیه گفت
یجلو الزِّیت صَدأ الطست؛ آري، به خدا قسم کلام علی علیه السلام دل هاي کور را جلا
«. می داد، همان گونه که روغن زیتون، تشت زنگار گرفته را جلا می دهد
معاویه گفت: راست گفتی او چنین بود، حال بگو آیا حاجت و نیازي داري؟ دارمیه گفت: اگر نیازم را بگویم، آیا برآورده
می کنی؟ معاویه گفت: آري. دارمیه گفت: یک صد شتر سرخ مو، با یک شتر نر به همراه غلامانی که آنها را رسیدگی کنند
و تیمار نمایند. معاویه گفت: براي چه کاري این همه شتر می خواهی؟ دارمیه گفت: می خواهم از شیر آنها کودکان را تغذیه
نمایم و با درآمد آن بزرگان را نگه دارم و بدین وسیله کسب مکارم اخلاق نمایم و بین عشایر صلح و دوستی برقرار کنم.
معاویه گفت: اگر این تعداد شترها را به تو بدهم، آیا در نظر تو منزلت من چون علی بن ابی طالب خواهد بود؟ دارمیه گفت:
«. سبحان اللَّه أو دونه؛( 3) پاك و منزه است خدا که اگر مقام و منزلتی کمتر از علی هم بخواهی، باز هم نزد من نخواهی دید »
سپس معاویه این شعر را سرود:
إذ لم أعُد بِالحلم مِنیٌ علیکم
فَمَن ذا الذي بعدي یُؤمَّل للِحلمِ
خُذِیها هنیئاً و اذکري فِعلَ ماجِد
جزاكِ علی حَربِ العِدواهِ بالسِّلمِ
- اگر من با شما حلم و بردباري نکنم، پس از من چه کسی است که به این صفت نامیده شود؟!
- این هدیه (شتران) را بگیر و گوارایت باد و رفتار پسندیده مرا به یاد داشته باش که تو را با وجود خصومت و دشمنی، پاداش
صلح و آشتی دادم.
آن گاه معاویه به دارمیه گفت: بدان، به خدا قسم، اگر علی زنده بود یکی از این شتران را به تو نمی داد.
لا واللَّه و » : دارمیه گفت
.(4)«. لا وبرهً واحده من مال المسلمین؛ نه، به خدا سوگند او حتی یک تار موي اینها را از مال مسلمانان به من نمی داد
*****
حجون، کوهی در بلنداي مکه است.
اشاره به سخن پیامبر صلی الله علیه و آله است که در غدیر خم در سال حجهالوداع در میان یک صد هزار نفر دست علی علیه
.« من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد مَن عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله » : السلام را بالا برد و فرمود
.« أولی أن تطلب دون محله لا أن تطلب مثله محله » : استفهام انکاري است یعنی
.113 - عقد الفرید، ج 2، ص 115
دینار عقیصا (ابو سعید تیمی)
اشاره
( بوده است. وي به علت سرودن شعري به این لقب مشهور شد. او از تابعین( 1 « عقیصا » اسمش دینار و لقبش « ابو سعید تیمی »
.( جلیل القدر و از اصحاب امیرمؤمنان علیه السلام و از اصحاب امام حسین علیه السلام به شمار آمده است.( 2
را نقل کرده است( 3) و در « انا و أنت ابوا هذه الاُمه » دینار همان کسی است که روایت معروف رسول خدا صلی الله علیه و آله
.( رکاب حضرت علی علیه السلام در جنگ صفین به شهادت رسید.( 4
. ر. ك: همین کتاب، ص 34
. رجال طوسی، ص 40 ، ش 1؛ معجم رجال الحدیث، ج 7، ص 147
. ر. ك: اعیان الشیعه، ج 6، ص 428
. واقعه صفین، ص 267
شهادت ابو سعید در صفین
ابو سعید می گوید: به قصد صفین در رکاب حضرت علی علیه السلام از کوفه خارج شدیم، در بین راه تشنگی بر ما غالب
شد. امام علی علیه السلام به ما دستور دادند سنگ بزرگی را که در آن جا بود حرکت دهیم، پس از جا به جایی سنگ، آب
پیدا شد و همگی از آن خورده و سیراب شدیم. پس از مدتی که حرکت کردیم عده اي به دستور امام علیه السلام به آن جا
رفتند تا مکان آن را بیابند، ولی اثري از آب نبود، وقتی اهالی صومعه اي که در آن نزدیکی بودند، از واقعه مطلع شدند،
.( گفتند: به خدا سوگند این صومعه فقط براي این آب ساخته شده و جز پیامبر یا وصی او نمی تواند استخراج کند.( 1
*****